English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (770 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to stand the test of time U برای مدت زیاد دوام آوردن
to stand the test U برای مدت زیاد دوام آوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to have stood the test of time U برای مدت زیاد دوام آورده باشد
holdout U دوام آوردن
holdouts U دوام آوردن
to overexert U زیاد به خود فشار آوردن
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
constant U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constants U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
to get something to somebody U برای کسی چیزی را آوردن
bring up <idiom> U معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
make a living <idiom> U پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
scans U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scanned U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scan U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
MIP mapping U روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
high lift configuration U شکل برای زیاد
high lift device U وسایل برای زیاد
high lift system U سیستم برای زیاد
overtask U زیاد سنگین بودن برای
caculated risk <idiom> U شانس زیاد برای موفقیت
up to one's ears in work <idiom> U کارهای زیاد برای انجام داشتن
stand (someone) in good stead <idiom> U سود زیاد برای شخص داشتن
oxygen bottle U محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
paraheliotropism U موازی شدن برگ با پرتوافتاب برای نگرفتن روشنایی زیاد
sample size U بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
procedural U زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
chromel U الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
club propeller U ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
symmetrical compression U سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
keypad U مجموعه ده کلید با طرح . شامل شده در بیشتر صفحه کلیدها به صورت کلیدهای جداگانه برای وارد کردن حجم زیاد داده عددی
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
endurance U دوام
permanency U دوام
permanence U دوام
weak U کم دوام
lastingness U دوام
short lived U بی دوام
subsistence U دوام
strength U دوام
short-lived U بی دوام
weaker U کم دوام
toughness U دوام
life U دوام
lives U دوام
weaknesses U کم دوام
substance U دوام
gaseous U بی دوام
substances U دوام
weakest U کم دوام
strengths U دوام
abidance U دوام
durability U دوام
continuance U دوام
continuity U دوام
permanencies U دوام
loughness U دوام
flimsy U بی دوام
flimsiest U بی دوام
of short continuance U کم دوام
flimsier U بی دوام
durante U دوام
quick fading U بی دوام
memnetary U کم دوام
stability U دوام
senectitude U دوام
short life U کم دوام
incessancy U دوام
subsistance U دوام
perdurability U دوام
limit fatigue stress U حد دوام
resistance U دوام
perpetuity U دوام
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
persistency U دوام سماجت
fugacious U بی دوام زودریز
standing U دوام شهرت
fugitive U بی دوام زودگذر
fallal U چیزبی دوام
endurance limit U حد دوام مصالح
stock-car U قدرت و دوام
stock-cars U قدرت و دوام
perennate U دوام یافتن
it had a short life U کم دوام بود
soft goods U کالاهای بی دوام
ruggedization U با دوام سازی
perennate U دوام اوردن
horary U بی دوام زودگذر
stock car U قدرت و دوام
fugitives U بی دوام زودگذر
contiguous U پیوستگی دوام
brittle U بی دوام زودشکن
lasts U دوام کردن
lasted U دوام کردن
viability U قابلیت دوام
weaknesses U سست کم دوام
weakest U سست کم دوام
last U دوام کردن
weak U سست کم دوام
life cycle U چرخه دوام
lasts U دوام داشتن
persistence U دوام ماندگاری
lasted U دوام داشتن
wear U دوام کردن
wears U دوام کردن
lastingly U بطور با دوام
nondurable goods U کالاهای بی دوام
weaker U سست کم دوام
rated fatigue limit U حد دوام نامی
viable U قابل دوام
last U دوام داشتن
to stand out U دوام یاایستادگی کردن
outwear U بیشتر دوام کردن
consumer nondurables U کالاهای مصرفی بی دوام
outlived U بیشتر دوام اوردن
semiannual U دارای دوام شش ماهه
consumer durables U کالاهای مصرفی پر دوام
outlives U بیشتر دوام اوردن
outliving U بیشتر دوام اوردن
outlive U بیشتر دوام اوردن
nondurable consumer goods U کالاهای مصرفی بی دوام
falderal U چیزبی بهاوبی دوام
producer durable equipment U تجهیزات با دوام تولیدی
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
hang on U ادامه دادن دوام داشتن
run U دوام یافتن ادامه دادن
lasts U دوام داشتن طول کشیدن
stand out U دوام اوردن ایستادگی کردن
ruggedize U محکم وبا دوام ساختن
lasted U دوام داشتن طول کشیدن
last U دوام داشتن طول کشیدن
runs U دوام یافتن ادامه دادن
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
galleta U چمن با دوام جنوب امریکا و مکزیکو
rug names U اسامی فرش [بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
outdare U تحریک بجنگ کردن دوام اوردن دربرابر
static economy U اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
Yo be down one ones luck. to have a run of bad luck U بد آوردن
To cry out . U فریاد بر آوردن
to get [hold of] something U آوردن چیزی
put into effect U به اجرا در آوردن
To show a deficit . To run short . U کسر آوردن
carry into effect U به اجرا در آوردن
make something happen U به اجرا در آوردن
To phrase. U به عبارت در آوردن
to bring something U آوردن چیزی
acquire بدست آوردن
attenuation U بدست آوردن
song and dance <idiom> U دلیل آوردن
come by <idiom> U بدست آوردن
abrade سر غیرت آوردن
tough break <idiom> U بدبیاری آوردن
To cite an example . U مثال آوردن
To bring into existence . U بوجود آوردن
put inpractice U به اجرا در آوردن
put ineffect U به اجرا در آوردن
take U به دست آوردن
step U به دست آوردن
obtain U به دست آوردن
vasbyt U تاب آوردن
play-acts U ادا در آوردن
compass U به دست آوردن
play-acting U ادا در آوردن
receive U به دست آوردن
realize U به دست آوردن
play-acted U ادا در آوردن
play-act U ادا در آوردن
procure U به دست آوردن
achieve U به دست آوردن
conciliate U به دست آوردن
find U به دست آوردن
gain U به دست آوردن
win U به دست آوردن
implement U به اجرا در آوردن
carry out U به اجرا در آوردن
carry ineffect U به اجرا در آوردن
actualize U به اجرا در آوردن
acquire به دست آوردن
actualise [British] U به اجرا در آوردن
To take into account (consideration). U بحساب آوردن
wring U به دست آوردن
woo U به دست آوردن
get U به دست آوردن
to bring the water to the boil U آب را به جوش آوردن
it never rains but it pours <idiom> U چپ و راست بد آوردن
fall on feet <idiom> U شانس آوردن
gains U بدست آوردن
gained U بدست آوردن
to bring to the [a] boil U به جوش آوردن
gain U بدست آوردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
use testing U ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com